به قلم: دکتر قادر مالیکوف، مدیر مرکز تحلیلی «دین، حقوق و سیاست» (قرقیزستان) منطقه آسیای مرکزی در شرایط جدید ژئوپلیتیکی تغییرات جدی در وضعیت ژئوپلیتیکی و نظامی- سیاسی در مرزهای جنوبی کشورهای آسیای مرکزی پساشوروی منجر به شکلگیری تهدیدات امنیتی جدید و تغییر ماهیت این تهدیدات شده است، به ویژه با توجه به وضعیت جدید در شمال سوریه، یعنی خروج نیروهای آمریکایی از شمال سوریه در نتیجه نه تنها تصمیم ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بلکه در نتیجه یک تغییر سیستماتیک طولانی در موازنه قوا در خاورمیانه، جایی که روسیه و چین نقشهای کلیدی دارند. در عین حال، بازیگران منطقهای مانند ایران، عربستان سعودی، اسرائیل و ترکیه شرایطی را میپذیرند که در آن روسیه نقش بینظیری به عنوان میانجی در دیپلماسی بحران پیدا کرده و فرصتهای بینظیری برای آینده منطقه به دست آورده است که به آن امکان میدهد همزمان با همه طرفهای درگیر از جمله ایران، اسرائیل، ترکیه، عربستان سعودی و آمریکا صحبت کند. در این زمان، میتوان گفت که به تدریج یک موازنه قدرت سهقطبی در خاورمیانه شروع به شکلگیری میکند: آمریکا، چین و روسیه که واشنگتن، آنکارا، ریاض و تهران مجبور به حسابرسی با آنها هستند. بسیاری از کارشناسان اکنون نگران سوال دیگری هستند: اگر ایالات متحده برای مدت طولانی بیشتر نفوذ خود را در سوریه و خاورمیانه به طور کلی از دست داده باشد، در آینده آیا واشنگتن با در نظر گرفتن تغییرات در حال وقوع، تعدیلهایی را در سیاست خارجی خود انجام خواهد داد و مهمتر از همه اینها چه تغییراتی خواهند بود؟ با توجه به اینکه راهبرد سد نفوذ چین و مقابله با نفوذ فزاینده روسیه برای ایالات متحده بدون تغییر باقی میماند، صحبت درباره منطقه آسیای مرکزی نیز است که جایگاه مهمی در اجرای طرح چینی «یک کمربند، یک جاده» دارد و کشورهای آسیای مرکزی پساشوروی به طور سنتی در مدار نفوذ روسیه بودند و هستند. استراتژی آمریکا در رابطه با این منطقه چگونه خواهد بود؟ امروزه اوضاع در آسیای مرکزی تفاوت محسوسی با اوضاع چند سال اخیر از 2014 تا 2019 دارد، به ویژه با تغییر رهبران در ازبکستان پس از مرگ کریموف و تا حدودی در قزاقستان و قرقیزستان. موقعیت جدید ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی ادامه سیاست چندبردار یا سیاست درهای باز را برای کشورهای آسیای مرکزی سابق شوروی پیچیده میکند که منجر به انتخاب اجباری یک جهت استراتژیک و ژئوپلیتیکی خاص میشود. کشورهای آسیای مرکزی برای حفظ ماهیت سیاست چندبردار در سطح رسمی تلاش خواهند کرد، اما در واقعیت (پشت درهای بسته) آنها با یک انتخاب اجباری بین روسیه، آمریکا و چین روبرو خواهند شد که ادامه مفهوم سیاست خارجی چندبردار را محدود خواهد کرد، اگرچه عمل نشان میدهد که روسیه هنوز آماده و قادر به سرمایهگذاری کافی در توسعه اقتصادی آسیای مرکزی نیست. بنابراین، کشورهای آسیای مرکزی امیدوارتر از اجرای پروژه «یک کمربند، یک جاده» چین با هدف توسعه کل منطقه خود هستند. برخی از وظایف داخلی «حلشده» مانند حفاظت از استقلال کشور، حفاظت از وحدت ملی، ثبات، امنیت کشور، حفظ تمامیت ارضی و غیره، باز هم از اهمیت بالایی برخوردارند و ماهیت «عملیاتی» خواهند داشت. زیرا در شرایط جدید، انواع و اقسام مشکلات محدود داخلی سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و همچنین مشکلات امنیتی ممکن است تحت تأثیر مستقیم خارجی قرار گیرد. در نتیجه، این میتواند به یک بحران جدی تبدیل شود. همان طور که بحرانهای سوریه، عراق، اوکراین و یمن نشان داده است، در مواجهه با تهدیدات فزاینده، همه مشکلات دیگر علیرغم اهمیتشان، در پسزمینه محو خواهند شد. شرایط جدید کشورهای منطقه را وادار خواهد کرد که مشکل تامین امنیت را در اولویت قرار دهند. آگاهی از پیامدهای ناگوار نقض ثبات سیاسی در اذهان رژیمهای سیاسی منطقه، مشکل ثبات و امنیت را به مشکل بقا یا فنای نه تنها رژیمهای حاکم، بلکه خود دولتهای ملی تبدیل میکند. شرایط جدید امکانات توسعه اقتصادی منطقه را کاهش داده و به مانعی جدی برای اجرای عملی پروژهها در حوزه اقتصادی و ارتباطی در منطقه تبدیل میشود. در این مورد، ما درباره پروژههای جدی مانند انتقال گاز ترکمنستان به افغانستان، پاکستان و هند (TAPI)، صادرات برق از آسیای مرکزی به جنوب آسیا (CASA-1000)، احداث راهآهن فراملی و نیروگاههای بزرگ برق آبی و همچنین دهها پروژه دیگر صحبت میکنیم. بدین ترتیب، وضعیت ژئوپلیتیک فعلی تأثیر منفی بر رشد اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی خواهد داشت. در نتیجه تغییر مسیرهای استراتژیک در کشورهای آسیای مرکزی، ترس و رقابت سیاسی بین آنها تشدید خواهد شد، بنابراین، امروزه همه کشورها در تلاش برای تقویت توان نظامی خود هستند. بدین ترتیب، رقابت تسلیحاتی بین کشورهای آسیای مرکزی شتاب بیشتری میگیرد. این روند ممکن است با تسلیح مجدد سریع منطقه به پایان برسد. به عنوان مثال، در دهه گذشته مشکلات تقویت توان دفاعی از اجزای مهم قراردادهای قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان با روسیه بوده است. در عین حال، این موضوع بخش مهمی از همکاریهای ازبکستان و ترکمنستان با آمریکا و ناتو است. بنابراین، در کوتاهمدت توجه نه بر تضمین رشد و توسعه شتابان، بلکه بر حفاظت از «حداقل»، یعنی حفاظت از امنیت و ثبات کشورهای آسیای مرکزی متمرکز خواهد شد. در این راستا، دره فرغانه، جایی که قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان با هم تماس دارند، همچنان یک نقطه آسیب پذیرتر در منطقه آسیای مرکزی است. در دره فرغانه، از زمان اتحاد جماهیر شوروی، تعدادی از مشکلات پیچیده مربوط به تعیین حدود مرزها و همچنین دسترسی به آبیاری و آب آشامیدنی، مشکل قاچاق مواد مخدر از افغانستان و تجارت مواد مخدر، افزایش از حد زیاد جمعیت و مشکلات اجتماعی، بیکاری جوانان، رادیکالیزه شدن، مشکلات بین قومیتی و غیره وجود داشته است. علاوه بر این، دره فرغانه از نظر تاریخی نوعی مرکز سنتی فعالیت مذهبی در آسیای مرکزی است. دره فرغانه پرتنشترین منطقه آسیای مرکزی است. تمام درگیریهای مهم بین قومی (قرقیزها، ازبکها، ترکهای مِسْخِتی) و همچنین درگیریهای مرزی (قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان) در تاریخ اخیر منطقه در اینجا رخ داده است. قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان کشورهایی هستند که اکثریت مطلق جمعیت آنها مسلمان هستند و دره فرغانه را در محل اتصال مرزهای خود تشکیل میدهند، در حالی که قرقیزستان و تاجیکستان هر دو با چین مرز دارند و قزاقستان کشوری با اکثریت مسلمان است و با روسیه (همچنین با دسترسی به قفقاز شمالی)، چین، ازبکستان، قرقیزستان، ترکمنستان مرز دارد. فعالیت ژئوپلیتیکی اخیر آمریکا، اتحادیه اروپا، ترکیه، ایران، هند، چین و روسیه، به ویژه در چارچوب مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر از افغانستان، جایی که ازبکستان اصلیترین رهبر منطقهای پیشبینی شده در آسیای مرکزی خواهد بود، افزایش خواهد یافت. از این منظر توجه به این نکته حائز اهمیت است که شکست دولت تروریستی داعش در سوریه و عراق که در 6 دسامبر 2017 توسط روسیه اعلام شد، با در نظر گرفتن دستور کار ژئوپلیتیکی به سرعت به تهدیدات جدید برای منطقه تبدیل میشود. در سطح رسمی، از طرف روسی و طرفهای افغانی و ایرانی اظهاراتی در مورد انتقال گروههای ترکزبان داعش از سال 2016 از سوریه به شمال افغانستان منتشر شد. این به معنای نزدیک شدن مناطق ناپایدار و تهدیدات تروریستی به طور مستقیم به مرزهای دولتی کشورهای آسیای مرکزی (تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان)، ایران و چین است. به این ترتیب، فعال شدن گروه تروریستی داعش در شمال افغانستان ممکن است ماهیت، تاکتیک، طبیعت و مقیاس تهدید تروریستی را تغییر دهد و تهدیدی برای کل منطقه باشد که البته میتوان آن را تقویت تصنعی (خارجی) جبهه تروریستی بینالمللی در منطقه با هدف رفع منافع ژئوپلیتیکی برخی بازیگران دانست. علل و عوامل اصلی رادیکالیزه شدن در کشورهای آسیای مرکزی در بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی، اسلام بیشتر در سطح هویت و سنتها و کمتر در قالب اعمال مذهبی بازنمایی میشود. بر اساس نظرسنجیهای عمومی، تنها یک دهم از مسلمانان این کشورها به طور مرتب نماز میخوانند. در گزارش مرکز تحقیقاتی پیو مبتنی بر نظرسنجی «مسلمانان جهان: دین، سیاست و جامعه» آمده است که 2 درصد از مسلمانان قزاقستان اذعان دارند که حملات به شهروندان به منظور دفاع از اسلام اغلب/گاهی قابل توجیه است، در قرقیزستان - 10 درصد. ، افغانستان - 39٪. شاخص دیگر میگوید که 10٪ از مسلمانان قزاقستان، 35٪ از مسلمانان قرقیزستان و 99٪ از مسلمانان افغانستان مایلند شریعت به قانون رسمی کشور تبدیل شود. در نتیجه، دموکراسیسازی و ارائه آزادی کامل مذهب پس از فروپاشی شوروی منجر به این واقعیت شد که فعالیتهای تبلیغی سازمانهای اسلامی عربستان سعودی، ترکیه، پاکستان و کویت در قزاقستان، قرقیزستان و به میزان کمتری در تاجیکستان تشدید و مراکز، مساجد و مدارس مختلف در آن افتتاح شد و روند صدور دیدگاههای مذهبی از عربستان سعودی، مصر، سوریه، کویت، پاکستان و ترکیه به کشورهای آسیای مرکزی وجود داشت. خلاء ایدئولوژیک پس از فروپاشی ایدئولوژی کمونیسم در اتحاد شوروی به سرعت با مذهب پر شد. جوانان بدون کنترل برای تحصیل به کشورهای مسلمان رفتند و ایدههای اسلام غیر سنتی را آوردند و در نتیجه، جوامع مسلمان اهل سنت در قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان امروزه با انواع جنبشهای ایدئولوژیک مذهبی، گروههای سلفی، جماعت تبلیغی، خزمت و نورجیلار که با یکدیگر مخالف یا رقیب هستند و عمدتاً مراکز مدیریت خارج از کشور در عربستان سعودی، ترکیه و پاکستان دارند، نمایندگی میشوند. در نتیجه، جوامع مسلمان اکنون نه تنها درگیری نسلی، بلکه افزایش عدم تحمل مذهبی و رادیکالیزه شدن در رابطه با سایر گروهها و نیز سیاستهای دولتی و نهادهای سکولار قدرت را تجربه میکنند. جنگ داخلی سوریه در سال 2011 و ظهور داعش در سال 2014 زمینهساز تبلیغات جهاد و عزیمت شهروندان جوان آسیای میانه به سوریه شد. در عین حال، اسلام سنتی آسیای مرکزی همچنان با کمبود نیروی کارشناس مواجه است و نمیتواند با روند افراطگرایی مقابله کند. در قزاقستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، حتی با وجود رژیم کنترل بر حوزه مذهبی، موزاییک ایدئولوژیک، ارزشی و فرهنگی جامعه به سمت غالب شدن عامل اسلامی، به ویژه در میان جوانان، در حال تغییر است. رشد سریع و اغلب خود به خودی دینداری در میان جمعیت، ظهور چالشها و تهدیدات جدید تروریسم جهانی - همه اینها دولتها را مجبور میکند تا به طور فزایندهای فرآیندهای حوزه مذهبی را کنترل کنند. با توجه به این که اکثریت جمعیت قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان را مسلمانان سنی تشکیل میدهند، دولتها سیاست حمایت از اسلام سنتی (مذهب سنی، فقه حنفی، عقیده ماتریدی) را در کشورهای خود به جای جنبشهای مذهبی «وارداتی» از بیرون و همچنین به منظور جلوگیری از افراطگرایی مذهبی دنبال میکنند. عوامل خارجی مؤثر بر پویایی رادیکالسازی در قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان هر سال پیچیدهتر میشوند، زیرا فرآیندهای آسیای مرکزی باید با تأثیر ایدئولوژیک خارجی مناطق جنگی در خاورمیانه و نزدیک از طریق رویارویی با موضوع سوریه - آمریکا، اتحادیه اروپا و روسیه و همچنین رقابت منطقهای ایران و عربستان، ترکیه، قطر و نفوذ آنها بر گروههای مختلف سوریه، از جمله گروههای آسیای مرکزی، روسیه و چین در ارتباط باشد. عامل نفوذ خارجی مداخله مخرب در منطقه دارد که منجر به افزایش سطح فعالیت تروریستی، نظامی شدن و کاهش سطح اعتماد سیاسی بین کشورها و تعامل اقتصادی میشود. گسترش ایدئولوژی تروریستی خطرناک تکفیریه داعش در سالهای اخیر بر اساس جهاد در روسیه و کشورهای آسیای مرکزی بر دگرگونی گروههای رادیکال محلی تأثیر میگذارد و اساساً آنها را از طریق گنجاندن در شبکه جهانی تروریسم به سطح فراملیتی میرساند. مشکل رادیکالیزه شدن سریع جوانان یک مشکل مهم است که همه کشورهای آسیای مرکزی و روسیه (منطقه ولگا و قفقاز شمالی) را تحت تأثیر قرار میدهد. مطالعات میدانی مرکز تحلیلی «دین، حقوق و سیاست» در سالهای ۲۰۱۹-۲۰۱۸ نشان میدهد که شهروندان جوان محکوم 18 تا 28 ساله قرقیزستان که برای پیوستن به گروه داعش به سوریه سفر کردهاند، عمدتاً به دلایل عقیدتی این کار را انجام دادهاند. پیش از این، تحلیلگران و کارشناسان عقیده داشتند که جوانان عمدتا برای کسب درآمد به جنگ میروند. فرض بر این بود که این افراد از خانوادههای کمدرآمد هستند و مشکلات اجتماعی، فقر و... باعث میشود که جوانان کشورهای خود را به سمت مناطق درگیری ترک کنند. اما این مطالعه تصویر متفاوتی را نشان داد. تقریباً 67 درصد از کسانی که به سوریه رفتند، از خانوادههای متوسط یا تجار بودند. حتی نمونههایی از افرادی وجود دارد که مشاغل، خانهها، خودروها را فروختند و برای کمک به خرید سلاح برای نیازهای گروههای رادیکال به سوریه پول بردند. تجزیه و تحلیل و نتایج بسیاری از مصاحبهها در میان ستیزهجویان بازداشت شده نشان میدهد که دلیل اصلی افراطگرایی در بحران عمیق در آگاهی «گروههای خطر» خاص در میان جوانان نهفته است. مهمترین مسئله جوانان، بحث عدالت اجتماعی است؛ نبود آسانسورهای اجتماعی، نبود چشماندازهای خودسازی و فرصت یافتن شغل منجر به موضع اعتراضی نسبت به کل نظام میشود. همچنین بحران اصلاحات لیبرال و دموکراتیک در کشورهای آسیای مرکزی و ناامیدی مردم از اصلاحات جاری در کار است. ارزشهای لیبرال غربی اهمیت خود را از دست میدهند. خلاء ایدئولوژیک با ارزشهای دینی پر شده است، که برخی از آنها ماهیتی رادیکال دارند که از خارج وارد شدهاند (از طریق اینترنت، ادبیات افراطی، آموزش زیرزمینی، تماسها). طبق مطالعات سالهای 2015 تا 2019 مرکز تحلیلی «دین، قانون و سیاست»، جذابیت ایدههای تروریستی داعش، القاعده و سایر گروهها در پاسخگوی آنها به درخواست روزافزون بخشی از جوانان برای ساختن جامعه و دولت عادلانه بر اساس اصول اسلامی است، ماجراجویی و اعمال خشونت در پوشش جهاد نهفته است. یعنی یک مؤلفه ایدئولوژیک یا روانی وجود دارد. تعداد کسانی که با ایدههای تفسیر رادیکال از اسلام در زندانها آشنا شدند، به سرعت در حال افزایش است، جایی که روند ادغام جنایتکاران سابق با ایدئولوژی تروریستی داعش، جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، جیش المهدی جا دارد. زندانهای روسیه، قزاقستان، تاجیکستان و قرقیزستان نه تنها محل پرورش جنایات سازمانیافته، بلکه افراطگرایان نیز هستند. در عین حال، تعداد محکومان به افراطگرایی افزایش یافته است. تا سال 2019 حدود 230 نفر در ندامتگاههای قرقیزستان به جرم جنایات تروریستی و افراطی محکوم شدهاند. تعداد آنها به سرعت در حال افزایش است. بنابراین، در سال 2015، 132 نفر به اتهام افراطگرایی و تروریسم، در سال 2014 - 116، در سال 2013 - 83 نفر، در سال 2016، 185 نفر، در سال 2017 بیش از 210 نفر و در سال 2018 - 230 نفر محکوم شدند. عوامل دیگر رادیکالیزه شدن میتوانند پدیدهها و فرآیندهای گوناگون باشند. عامل کلیدی، سطح پایین آموزش و آگاهی نسبت به اسلام و جنبشهای مختلف آن است. در اینجا لازم است به عنوان مثال به سطح پایین آموزش دینی در بین جوانان مذهبی توجه شود که به طور خاص برای قزاقستان و قرقیزستان وجود دارد. بر اساس مطالعهای که در میان ستیزهجویان بازداشت شده انجام شد، هیچ یک در مدرسه مذهبی تحصیل نکردند. همه فاقد دانش اولیه دینی درباره اسلام بودند؛ همه اطلاعات از طریق کتب تبلیغاتی، پیامهای ویدئویی تبلیغات جهادی در اینترنت به دست میآمده است. اطلاعات اولیهای که آنها از طریق تارنماهای اینترنتی، یوتیوب، فیسبوک، Odnoklassniki، Whatsapp دریافت کردند، رادیکال بود و با هدف معرفی جهاد و اعلام دولت سکولار به عنوان متخاصم بود. یعنی برخورداری از فناوریهای مدرن به تروریسم بینالمللی (داعش، القاعده) اجازه میدهد تا از طریق شبکههای اجتماعی جوانان را جذب کند. به عنوان مثال، در درون ساختار داعش واحد رسانهای ویژه «الفرقان» ایجاد شده که با موفقیت فعالیت و به غبطه القاعده و جبهه النصره به طور موثر از تمام ابزارهای فضای مجازی استفاده میکند، از جمله انتشار ایدههای خود، صحنههایی از انهدام تجهیزات نظامی نیروهای دولتی و حمله به خانوادههای نظامی و اعدام غیرنظامیان. به این ترتیب، «الفرقان» در ماه مه 2014 فیلم مستند «صدای شمشیرها» را در اینترنت منتشر کرد. بر اساس ارزیابی سینماگران از CNN، این فیلم از نظر کیفیت فیلمبرداری و تدوینو هم از نظر سرگرمی و واقعگرایی با محصولات سینمای آمریکا قابل مقایسه هستند. فیلم تبلیغاتی «صدای شمشیرها» و فیلم بعدی «شعله جنگ» در اینترنت منتشر شد و رکورد تعداد بازدید را به خود اختصاص داد. فیلم داعش از اعدام یک گروه از افسران نیروی هوایی سوریه و همچنین ویدئوهای دیگر تقریباً بلافاصله در همه کشورهای جهان با عبارت «به دلیل ترویج افراطگرایی» حذف شد. میتوان گفت که ایدئولوژی مدرن گروههای جهادی (داعش، القاعده، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، جنبش اسلامی ازبکستان) با استفاده از فناوریهای مدرن و روشهای تبلیغاتی که تمام جامعه جهانی را هدف قرار میدهد، به منظور اجرای ترور و ایجاد ترس، به سطح جدیدی میرسد. در عین حال، کشورهای آسیای مرکزی برای جلوگیری از افکار افراطی به روحانیون سنتی متکی هستند. با این حال، در برخی از کشورهای آسیای مرکزی، روحانیون سنتی نمیتوانند در برابر تبلیغات گروههای تروریستی مقاومت کنند، زیرا فناوریهای مدرن به سازمانهای تروریستی اجازه میدهد تا از طریق اینترنت، شهروندان جوان را در صفوف خود جذب کنند. یعنی تبلیغات و عضوگیری در سازمانهای تروریستی خارج از کنترل مسجد رسمی و خارج از مرزهای آن صورت میگیرد. همچنین مشکل پرسنل در حوزه معنوی به ما اجازه نمیدهد که به سؤالات امروزی پاسخ دهیم؛ روحانیت سنتی منحصرا به انجام مناسک محدود میشود. به طور خلاصه میتوان گفت که تحلیل علل رادیکالیزه شدن جوانان در قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان وجود تعدادی از عوامل داخلی و خارجی ثابت یا پیچیده برای رشد رادیکالیزه شدن را نشان میدهد. در عین حال، عوامل داخلی پویایی رادیکالیزه شدن در کشورهای منطقه را تعیین میکند و اینها مؤلفههای اجتماعی و اقتصادی، ثبات سیاسی، سطح تحصیلات جوانان، مشارکت آنها در فرآیندهای اجتماعی در جامعه، سیاست به موقع دولت در زمینه مقابله با افراطگرایی و پیشگیری از آن است. ارزیابی خطرات دورنمای بازگشت جنگجویان داعش از عراق و سوریه به کشورهای آسیای مرکزی متأسفانه، به طور کلی، در کشورهای آسیای مرکزی شرایط داخلی خطرناکی برای جذب نیرو با چشمانداز تکمیل مداوم نیروهای جدید در میان جوانان و ایجاد هستههای تروریستی خفته شکل میگیرد. قدرت رژیم و دستگاه سرکوبگر میتواند ثبات را در داخل کشورهای منطقه برای مدت معینی تضمین کند. در این مورد، از بین تمام کشورهای آسیای مرکزی امروز، ازبکستان، قزاقستان و تا حدی ترکمنستان و سپس تاجیکستان با داشتن ساختار حاکمیت عمودی، دستگاه سرکوب نسبتاً قدرتمند، ضعف یا عدم وجود اپوزیسیون سیاسی، قدرت رژیمهای سیاسی آنها را نشان میدهند. اگرچه بیثباتی در یکی از این کشورها به دلایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، قومی یا مذهبی میتواند منجر به نفوذ گروههای مختلف افراطی از خارج یا فعال شدن سلولهای خفته شود. کشورهای آسیای مرکزی با تهدید بازگشت شهروندان خود از مناطق درگیری و نفوذ افراد رادیکال یا گروههای تروریستی کوچک با هدف انجام اقدامات تروریستی و مشارکت در بیثبات کردن اوضاع در هر نقطه از کشورهای آسیای میانه مواجه هستند. بر اساس آمار رسمی، در حال حاضر، بر اساس گزارش کمیته دولتی امنیت ملی قرقیزستان، تقریبا 850 شهروند قرقیزستان به مناطق جنگی در سوریه و عراق رفتهاند. از این تعداد، بیش از 150 نفر در آنجا جان باختند و حدود 120 زن و کودک باقی ماندهاند. به گفته کمیته امنیت ملی قزاقستان، در مجموع حدود 800 شهروند کشور همسایه نیز عازم سوریه شدند. در نتیجه سه عملیات موفق بشردوستانه «ژوسان»، 600 قزاق از سوریه خارج شدند که 30 مرد، 137 زن و 406 کودک بودند. از تاجیکستان تقریباً 1500 شهروند این کشور در سوریه و عراق به تروریستها پیوستند که به گفته وزارت امور داخله تاجیکستان حدود 600 نفر از آنها اکنون در قید حیات هستند. ازبکستان آمار رسمی اعلام نمیکند، اما به گفته کارشناسان مختلف، ممکن است از 700 تا 1200 نفر رفته باشند. وزارت امور داخله روسیه به همراه خدمات فدرالی امنیت رسماً اعلام کرد که حدود 3.5 هزار روس برای شرکت در جنگ به سوریه و عراق رفتهاند. با این حال، تعداد دقیق آنها معلوم است، زیرا منابع مختلف ارقام کاملاً متفاوتی را ارائه میدهند. به عنوان مثال، گزارش سال 2014 توسط شرکت آمریکایی مشاوره امنیتی Soufan Group نشان میدهد که 5 هزار نفر از کشورهای آسیای مرکزی رفته و تنها 500 نفر آنها بازگشتهاند. در مجموع، به گفته کارشناسان این شرکت، 8717 نفر از کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق در صفوف داعش میجنگند. کشورهای خاورمیانه با 7054 نفر در رتبه دوم و اروپای شرقی با 5718 شهروند رتبه سوم را به خود اختصاص دادهاند. اما باید در نظر داشت که گروههایی که از سال 2012 تا 2017 اتباع کشورهای آسیای مرکزی و فدراسیون روسیه به خاک سوریه و عراق رفتند، نه تنها اعضای داعش، بلکه جبهه النصره (شاخه سوری القاعده)، جیش المهاجرین، جماعه التوحید و الجهاد، کتیبه الامام بخاری و سایر گروههای کوچکتر نیز بودند. از سال 2017، تمامی مقامات انتظامی کشورهای آسیای مرکزی و روسیه کاهشی را در سفر اتباع خود به سوریه ثبت کردند، اما این به معنای کاهش افراطگرایی نیست. به احتمال زیاد ستیزهجویانی که به کشورهای آسیای مرکزی بازمیگردند و هستههای خوابیده سازمانهایی که با داعش یا القاعده همدردی و در حال حاضر به طور مخفیانه در منطقه فعالیت میکنند، اکنون خطر خاصی را به همراه خواهد داشت. در دو سال گذشته، از سال 2017 تا 2019، برعکس، پویایی بازداشت یا کشف اتباع قرقیزستان، قزاقستان و تاجیکستان که مخفیانه از سوریه و عراق به کشورهای آسیای مرکزی و به روسیه یا سایر کشورهای مستقل مشترکالمنافع بازمیگردند، افزایش یافته است. در این زمان، حدود 2 هزار مهاجر از کشورهای همسود هنوز در شمال شرق سوریه باقی ماندهاند، اما از ابتدای سال 2019، کشورهای آسیای مرکزی شروع به بازگرداندن شهروندان خود (عمدتا زنان و کودکان) از زندانهای عراق و سوریه کردند. قزاقستان 600 نفر را که اکثراً کودکان و زنان بودند، ازبکستان - 156 نفر و تاجیکستان - 84 نفر، و قرقیزستان در آستانه بازگشت 120 نفر (همه زن و کودک) هستند. اما بسیاری از ستیزهجویان از میان شهروندان آسیای مرکزی نیز وجود دارند که هنوز در ترکیه مخفی هستند و امکان بازگشت یا انتقال آنها به افغانستان یا سایر کشورها وجود دارد. لازم به ذکر است که از سال 2017 (پیش از شکست نهایی داعش)، انتقال فعال اویغورها از جنبش اسلامی ترکستان شرقی، ازبکها از جنبش اسلامی ازبکستان، قزاقها، تاجیکها، قرقیزها، تاتارها، چچنها و داغستانیها از سوریه و عراق تا شمال افغانستان آغاز شد. فهرستی که توسط کارشناسان سازمان ملل برای سال 2019 تهیه شد، شامل شبهنظامیان بانفوذ از کشورهای آسیای میانه در افغانستان و سوریه بود که شامل عبیدالله مرادالله اوغْلی تاجیک، معروف به ابو یوسف است که ریاست بزرگترین گروه تشکیل شده پس از انشعاب گردان جهادی «کتیبه الامام البخاری» را بر عهده دارد. دو گروه کوچکتر توسط یک شهروند قرقیزستان به نام علیشیر تاجیبایف و یک شهروند ازبکستان به نام سلیمانوف رهبری میشوند. همان طور که در این گزارش آمده است، «دولت اسلامی خراسان» (شاخهای از سازمان تروریستی داعش) که در افغانستان میجنگد، تقریباً دویست شبهنظامی از آسیای مرکزی به رهبری سیدولی شفییف شهروند تاجیکستان دارد. شفییف که با نام مستعار معاویه شناخته میشود، یکی از رهبران این گروه است و اکنون در ولایت ننگرهار در شرق افغانستان در نزدیکی مرز پاکستان فعالیت میکند. در آوریل 2019، گروه داعش در افغانستان رهبر خود مولوی ضیاءالحق، معروف به ابو عمر خراسانی را عوض کرد. رهبران آن در ننگرهار مولوی عبدالله، معروف به مولوی أسلم فاروقی شد. در افغانستان همچنین یک شاخه نظامی به نام «صدیقلار» («دوستان») ایجاد شد که شامل شهروندان چین، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان است. تروریستها در این کمپها علاوه بر مهارتهای نظامی و تروریستی، جغرافیای منطقه و ویژگیهای خط مرزی افغانستان و کشورهای آسیای میانه را به خوبی مطالعه میکنند. به این ترتیب، در شمال افغانستان روند تشکیل شبکه تروریستی داعش از اتباع کشورهای آسیای میانه که در سوریه و عراق مهارتهای رزمی آموختهاند، ادامه دارد. تحلیلها نشان میدهد که داعش دیگر تنها یک سازمان تروریستی نیست، بلکه نسل جدید و سطح جدیدی از تروریسم بینالمللی با تفاوتهای خاص خود است. برای درک ویژگیهای موج جدید یا نسل جدید فعالیتهای افراطی و تروریستی از نوع داعش در شمال افغانستان، توجه به نکات زیر ضروری است. طالبان، در ماهیت خود، هنوز یک گروه قومی بسته بود که به شدت تحت تأثیر قبیلهگرایی پشتونها باقی مانده بود، اما داعش حامل یک ایده فراملی است که میتواند نمایندگان اقوام مختلف را در شمال افغانستان و نیز گروههای تروریستی مختلف از میان مهاجران آسیای مرکزی، روسیه و چین را (که مدتها در منطقه وجود داشتهاند، اما در خطوط ملی مانند جنبشهای اسلامی ازبک، تاجیک، قفقاز، اویغور و غیره متلاشی شدهاند) متحد کند. به این ترتیب، داعش در حال حاضر در حال تشکیل یک جبهه متحد بینالمللی از تروریستها در شمال افغانستان است. در عین حال، داعش در واقع رسانهها، فضای مجازی، فناوری دیجیتال و شبکههای اجتماعی را به ابزار اصلی کار تبلیغاتی خود و بسیج پیروان جدید، از جمله کشورهای آسیای میانه تبدیل کرده است. رسانهها و شبکههای اجتماعی داعش نشان میدهد که این گروه به همه زبانها، از جمله ازبکی، قزاقی، قرقیزی، تاجیکی، روسی از طریق موسیقی، رپ، انیمیشن، وعدههای مستقیم مشوقهای مادی و غیره تبلیغ میکند. موج جدید افراطگرایان و تروریستها که از خاورمیانه میآید و اکنون به افغانستان سرایت میکند، مخالف دولتهای سکولار یا رژیمهای سیاسی آسیای مرکزی، روسیه و چین نیستند، بلکه مخالفان موجودیت این دولتها هستند. به این معنا که آنها وظیفه تغییر قدرت را در این یا آن کشور در آسیای مرکزی تعیین نمیکنند، بلکه هدفشان نابودی این کشورها به عنوان کشورهای مستقل ملی است. ذکر یک جزئیات دیگر در اینجا ضروری است: دقیقاً در غیاب جبهه نظامی باز در سوریه و عراق، داعش به تاکتیکهای «جهاد یگانه» و ایجاد «سلولهای خوابیده» در کشورهای آسیای مرکزی روی آورده است. یعنی تروریستهایی که از سوریه و عراق به کشورهای خود بازمیگردند، هم به عضوگیری و هم حملات تروریستی انفرادی و هدفمند میپردازند. در عین حال، جغرافیای حملات تروریستی آنها ممکن است در سراسر آسیای مرکزی و روسیه گسترش یابد. همچنین نشانههای مشخصی وجود دارد که فرآیندهای ادغام بین داعش، القاعده، طالبان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، اتحاد جهاد اسلامی، جنبش اسلامی ازبکستان و غیره هم در افغانستان و هم سلولهای زیرزمینی در کشورهای آسیای مرکزی تشدید خواهد شد. این را واقعیتهای هماهنگی در سالهای 2017، 2018 و 2019، عملیات تروریستی و کمکهای متقابل بین طالبان و گروههای داعش در شمال افغانستان و همچنین جبهه النصره و داعش در کشورهای آسیای مرکزی، به ویژه در زمینه انتقال شبهنظامیان به کشورهای دیگر نشان میدهد. ذکر این نکته ضروری است که این امر فورا تواناییهای تاکتیکی و مالی این گروههای متحد در شبکه داعش را افزایش میدهد. خطر استفاده گروههای تروریستی از فناوریهای جدید برای انجام حملات تروریستی یا امکان استفاده از حملات پهپادی (تاکتیک استفاده از گروه یا گله پهپادها) بر اهداف استراتژیک و زیرساختهای غیرنظامی در کشورهای آسیای مرکزی افزایش مییابد. منبع: |
https://rlpca.org/article/analiz-riskov-vozmozhnogo-rosta-terroristicheskoj/
نظر شما